برازخ


مترادف برازخ: برزخ ها، اعراف

لغت نامه دهخدا

برازخ. [ ب َ زِ ] ( ع اِ ) ج ِ برزخ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
- برازخ الایمان ؛ مابین اول ایمان و آخر آن و مابین شک و یقین. ( منتهی الارب ). رجوع به برزخ شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع برزخ . یا برازخ خاضعه . شیخ اشراق این اصطلاح را برعناصر جسمانی اطلاق کرده باعتبار آنکه عناصر جسمانی در مقابل افلاک و اجرام علوی خاضع و از برازخ علوی متاثرند یا برازخ سفلیه . در حکمت اشراق برعناصر اطلاق شده است مقابل برازخ علویه یا برازخ علویه. در حکمت اشراق افلاک را گویند مقابل برازخ سفیله یا برازخ غیر مستقله .در حکمت اشراق مراد کواکب است زیرا قدما کواکب را از جهت آنکه مرکوز در ثخن افلاک میدانستند برازخ غیر مستقله نامیده اند مقابل برازخ مستقله یا برازخ قابسه .در حکمت اشراق عنصریات را گویند باعتبار آنکه عنصریات انوار خود را از افلاک اقتباس کنند یا برازخ قاهره . در حکمت اشراق افلاک و اجرام علوی که مسلط برعناصر و عنصریات و موالید ثلاثند.یا برازخ مستقله. در حکمت اشراق به افلاک اطلاق شودمقابل برازخ غیر مستقله و مجموع افلاک و کواکب را برازخ علویه نامیده اند

فرهنگ عمید

= برزخ

پیشنهاد کاربران

برزخ پدیدهٔ مادی وعلمی و دنیایی وتحمیلِ نادانسته وناخواستهٔ انسانها برانسانها
درطول تاریخ بوده وهست و
خواهد بودو قابل حذف می باشد
09131869609
برازخ=برزخ های متوالی از ازل تاابد=انتقال فشارهای جسم
فاسد در قبر به روح.
خاستگاه روح جسم ( مادّ ) است
وابدی.
جسم وروح دارای بقاءولی متغیر یرند.
برزخ دست آورد بشرو قابل حذف
است.
قیامت محصول اعمال انسان وغیر قابل حذف است.
09131869609

بپرس