بلخی

/balxi/

لغت نامه دهخدا

بلخی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بلخ. هر چیز که مربوط به بلخ باشد یادر بلخ ساخته شود. ( فرهنگ فارسی معین ) :
سخنت بلخی و معنیش گیر خوارزمی
ز بلخی آخر تفسیر این سخن دانی.
خاقانی.
به سیرکوبه رازی به دست حیدر رند
به گوپیازه بلخی به خوان جعفر باب.
خاقانی.
زاهدی در میان رندان بود
زان میان گفت شاهدی بلخی.
سعدی ( گلستان ).
- زبان بلخی ؛ زبانی که مردم بلخ بدان تکلم کنند. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| از مردم بلخ. اهل بلخ. ساکن بلخ : بعضی ترکمانان قزلیان و یغمریان و بلخیان کوهیان نیز که از پیش سلجوقیان بگریخته آمدند بدو پیوستند. ( تاریخ بیهقی ص 530 ).
- بلخی نژاد ؛ از نژاد بلخیان. از اهالی بلخ : بحکم آنکه بنده را تربیت پارس بوده ست اگر چه بلخی نژاد است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 3 ).
|| ( اِ ) بیدمشک : امرود بلخی [ شاه میوه ] که در اصفهان می باشد در مبداء درخت آن را به بیدمشک پیوند کرده اند، بجهت آن اصفهانیان ،بیدمشک را بلخی گویند. ( فلاحت نامه ).

بلخی. [ ب َ ] ( اِخ ) احمدبن سهل بلخی ،مکنی به ابوزید. از دانشمندان بزرگ اسلام در قرن سوم و چهارم هجری. رجوع به ابوزید بلخی و مآخذ ذیل شود:الاعلام زرکلی ج 1 ص 131، الفهرست ابن الندیم ، معجم الادباء، حکماءالاسلام ، لسان المیزان ، الامتاع و المؤانسة.

بلخی. [ ب َ ] ( اِخ ) جلال الدین محمدبن محمدبن حسین خطیبی رومی بلخی ، شاعر و متصوف شهیر قرن هفتم هجری. رجوع به مولوی شود.

بلخی. [ ب َ ] ( اِخ ) حسن بن شجاع بن رجاء بلخی ، مکنی به ابوعلی. محدث بود و بسال 244 هَ.ق. در سن چهل ونه سالگی درگذشت. ( از معجم البلدان ).

بلخی. [ ب َ ] ( اِخ ) شقیق بن ابراهیم بن علی ازدی بلخی ، مکنی به ابوعلی ، از مشایخ کبار صوفیه خراسان در قرن دوم هجری. سال وفات او را ذهبی 194 هَ. ق.و صاحب وفیات 153 هَ. ق. ذکر کرده اند. رجوع به ابوعلی ( شقیق... ) و مآخذ ذیل شود:الاعلام زرکلی ج 3 ص 249،طبقات الصوفیه ، فوات الوفیات ، الوفیات ، حلیةالاولیاء، تهذیب ابن عساکر، میزان الاعتدال ، النجوم و الزاهرة.

بلخی. [ ب َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن احمدبن محمود کعبی بلخی خراسانی ، مکنی به ابوالقاسم. از امامان معتزله در قرن سوم و چهارم هجری. رجوع به عبداﷲ ( ابن احمد... ) و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 4 ص 189، تاریخ بغداد ج 9 ص 384، المقریزی ، وفیات الاعیان ، لسان المیزان ، سیرالنبلاء.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به بلخ . ۱- هر چیز که مربوط به بلخ باشد یا در بلخ ساخته شود. ۲- از مردم بلخ اهل بلخ . یا زبان بلخی . زبانی که مردم بلخ بدان تکلم کنند .
محمد بن فضل بن عباس بلخی مکنی به ابو عبدالله ٠ از صوفیان مشهور و مشایخ بزرگ خراسان در قرن سوم و چهارم هجری است ٠ وی از بلخ رانده شد و در سمرقند سکنی گزید و بسال ۳۱۹ ق ٠ در آنجا درگذشت ٠ او را سخنان حکیمانه ایست ٠

فرهنگ عمید

۱. مربوط به بلخ.
۲. از مردم بلخ.

دانشنامه اسلامی

دانشنامه آزاد فارسی

بَلخی
از گویش های ایرانی میانه شرقی. از ویژگی های بلخی تحول d به «l» است که مشابهت بلخی را به سغدی و امروزه به پشتو نشان می دهد. اسناد به دست آمده از بلخی به دو خط مانوی و یونانی است. اطلاعات مربوط به زبان بلخی منحصر است به کتیبه های معدودی که در دشت ناوور، به سه زبان، و در کتل به دست آمده است. همچنین دیوارنوشته های دورۀ اشکانی و ساسانی و چند مُهرنوشته و سکه نوشته، به دو خط یونانی و مانوی امکان بررسی محدود این زبان را فراهم کرده است.

پیشنهاد کاربران

بلخی : ابوالفضل احمد بن محمد بن محمد بن یوسف سِسِمی بلخی
* روح شود به " سِمسِمی " در سایت آبادیس
باختری
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نام تیره ای از طایفه هیودی که به دو دسته علیدادی و جمشیدوند تقسیم می شود که به مرور بلخی به بقیل تبدیل شده

بپرس