بلغ السیل زباه

لغت نامه دهخدا

بلغ السیل زباه. [ ب َ ل َ غَس ْ س َ ل ُ زُ هَُ ]( ع جمله فعلی ) سیل به بلندیهای زمین رسید، تمثل است. ( امثال و حکم دهخدا ). سیل پشته را فراگرفت. نظیر کارد به استخوان رسید. کار از کار گذشت :
چه روی راه تردد قضی الامر فقم
چه کنی نقش تخیل بلغ السیل زباه.
انوری.
موج خوناب گذشت از سرم و با غم تو
می نیارم که بگویم بلغ السیل زباه.
رفیعالدین لنبانی.
آتش فرقت تو خشک و ترم پاک بسوخت
صبر زین بیش ندارم بلغ السیل زباه.
نجیب الدین جرفاذقانی.
تو در میانه غوطه زن گردون ترا آواز ده
لاتجهدن قد بلغ فی ارضک السیل زباه.
ادیب.

فرهنگ فارسی

سیل به بلندیهای زمین رسید تمثل است ٠ سیل پشته را فرا گرفت ٠ نظیر کارد به استخوان رسید ٠ کار از کار گذشت ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس