بلونی

لغت نامه دهخدا

بلونی. [ ب ُ ] ( اِ ) قسمی شیشه کوچک مدور با گردنی دراز که عادةً سقطفروشان آب لیمو را در آن شیشه ها فروشند. شیشه یا سفال مدور به اندازه هندوانه خرد. قسمی شیشه برای ریختن مایع شبیه به هندوانه کوچک ، و گاهی از سفال. قسمی شیشه مدور کوچک برای ترشیهای نادر چون انبه و غیره. شکلی از اشکال شیشه جای شربت و آب لیمو و غیره. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

قسمی شیش. کوچک مدور با گردنی دراز که عاده سقط فروشان آب لیمو را در آن شیشه ها فروشند ٠ شیشه یا سفال مدور به اندازه هندوانه خرد٠ قسمی شیشه برای ریختن مایع شبیه به هندوانه کوچکو گاهی از سفال

دانشنامه عمومی

مترادف ها

jar (اسم)
جنبش، خم، تکان، سبو، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، شیشه دهن گشاد، دعوا و نزاع

فارسی به عربی

جرة

پیشنهاد کاربران

بپرس