بوان

لغت نامه دهخدا

بوان. [ ب ُ ] ( ع اِ ) ستون پیشین خیمه. ج ، اَبْوِنَة، بون ، بُوَن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

بوان. [ ب َ ] ( اِخ ) محلی است در حوالی دژسفید فارس. بخوبی معروف ، چنانکه یکی از جنات اربعه دنیا شمارند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بوان ، شهر کوچک است و غله بوم و میوه روی و هوای معتدل و آب روان دارد. ( نزهةالقلوب ص 122 ). نام شهری است که مویز و ناردان در آنجا بسیار باشد. ( شرفنامه منیری ). بوان شهرکی است باجامع و منبر. ( فارسنامه ابن البلخی ص 125 ). و رجوع به بوانات و شعب بوان و مرآت البلدان ج 1 ص 296 شود.

فرهنگ فارسی

آنیورین سیاستمدار انگلیسی ( و. ترگدور ۱۸۹۷ - ف. ۱۹۶٠ م . ) یکی از روسای حزب کارگر .
محلی است در حوالی دژ سفید فارس بخوبی معروف چنانکه یکی از جنات اربع. دنیا شمارند . بوان شهر کوچک است و غله بوم و میوه روی و هوای معتدل و آب روان دارد .

دانشنامه عمومی

بوان (شهرضا). بوان ( شهرضا ) ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان شهرضا در استان اصفهان ایران است.
این روستا در دهستان منظریه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷۹ نفر ( ۶۲خانوار ) بوده است.
عکس بوان (شهرضا)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس