بی یاری

لغت نامه دهخدا

بی یاری. ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی یار. بی یار و یاوری. بیکسی. بی دوست و آشنا بودن :
به بی یاری اندر جهان یار باش
شب و روزش ازبد نگهدار باش.
نظامی.
|| بی نظیری. بی همتایی.رجوع به بی یار شود.

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی بی یار ٠ بی یار و یاوری ٠ بیکسی بی دوست و آشنا بودن ٠ یا بی نظیری ٠ بیهمتایی ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس