تار و تور

لغت نامه دهخدا

تار و تور. [ رُ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) سخت تیره و تاریک. ( جهانگیری ). بسیار تیره و تاریک. ( برهان ). تاریک و تیره و بسیار تاریک. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). سخت تاریک. ( فرهنگ رشیدی ) :
بمیدان چنین گفت بهرام گور
که اکنون که شد روز ما تار و تور...
فردوسی.
|| ریزه باشد. ( جهانگیری ). ریزه ریزه و ذره ذره را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ریزه ریزه ریزه ذره ذره .

فرهنگ معین

( ~. ) (ص مر. ) ۱ - بسیار تیره . ۲ - ذره ذره ، ریزه ریزه .

پیشنهاد کاربران

بپرس