تاچه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) لنگ. خرد یک لنگه از خورجین یک عدل یک جوال .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کیسۀ بزرگ و ستبر که بر پشت چهارپایان بارکش می گذارند و در آن چیزی می ریزند.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
رنج، مصیبت، عدل، محنت، لنگه، تا، تاچه، بلاء
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید