تبرا

/tabarrA/

مترادف تبرا: بیزاری جستن، دوری کردن، بری شدن ازتهمت، گناه، بیزاری، پاکی، تنزیه

لغت نامه دهخدا

تبرا. [ ت َ ب َرْ را ] ( ع مص ) مصدر تفعل از ماده برأت بمعنی دوری که آخر آن را به الف مینویسند و میخوانند، در اصل تبرؤ بهمزه است مانند تبرع و تبری بیاءبمعنی تعرض است . ( نشریه ٔدانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2 ). بیزار کردن. ( دهار ). بیزاری. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). بیزاری از چیزی. ( آنندراج ). مقابل تولّی :
هم نگذرم بکویت هم ننگرم برویت
دل ناورم بسویت اینک چک تبرّا .
کسائی.
آنگه که مجرد شوی نیاید
از تو نه تولاّ و نه تبرّا.
ناصرخسرو.
گیرم که عروس غم تو نامزد ماست
وصل تو ز ما خط تبرّا چه ستاند؟
خاقانی.
علی اﷲ از بد دوران علی اﷲ
تبرا از خدا دوران تبرّا.
خاقانی.
پیشت آرم هفت مردان را شفیع
کز دو عالمْشان تبرّا دیده ام.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 293 ).
در ره او بی سر و پا میروم
بی تبرّا و تولاّ میروم.
عطار.
و علج کسانی اند که از ما تبرّا کرده اند و نصب عداوت ما نموده اند. ( تاریخ قم ص 207 ).

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) دوری کردن بیزاری جستن . ۲- شفا یافتن بیمار ۳- پاک و منزه شدن از تهمت و گناه . ۴- ( اسم ) بیزاری . ۵- پاکی تنزیه.

فرهنگ معین

(تَ بَ رّ ) [ ع . تبراء ] (مص ل . ) دوری کردن ، بیزاری جستن .

فرهنگ عمید

۱. بیزاری جستن و دوری کردن.
۲. (فقه ) [مقابلِ تولا] در تشیع، دشمن شمردن دشمنان علی بن ابی طالب و فرزندانش.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَبَرَّأَ: بیزاری جست
معنی تُبْرِئُ: شفا می دهی
ریشه کلمه:
برء (۳۱ بار)

خلاص شدن. کنار شدن. آفریدن. این کلمه بنابر آن چه در اقرب الموارد آمده اگر از باب عَلِمَ یَعْلَمُ باشد به معنی خلاص شدن و کنار شدن و اگر باب قَطَعَ یَقْطَعُ باشد به معنی آفریدن است. در مفردات آمده: بَرء و بَراء و تَبّری کنار شدن از چیزیست که مجاورت آن ناپسند است، لذاست که گوید: از مرض بری شدم و از فلان بری شدم. در قرآن کریم به هر دو معنی کنار شدن و آفریدن آمده است ، چون بر ابراهیم روشن گردید که آزار دشمن خداست از او کنار شد و بیزاری کرد ، حقّا که خدا و رسولش از مشرکان کنار و بیزارند، معنی دوم را در «بَرِیّه» بخوانید.

دانشنامه عمومی

پیشنهاد کاربران

بپرس