تحجیم

لغت نامه دهخدا

تحجیم. [ ت َ ] ( ع مص ) تیزنگریستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تیز نگریستن بسوی کسی. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).

پیشنهاد کاربران

از ماده حجم بر وزن تفعیل می باشد.
کوچیک کردن اندازە چیزی را می گویند. . .
در زبان کوردی�بچوککردنەوە، چکۆڵەکردن�.
کوچک کردن، محدود کردن، تقلیل دادن، کاهش دادن

بپرس