تحریص


مترادف تحریص: ترغیب، تشجیع، تشویق، اغوا، انگیزش، برانگیختن، تحریش، تحریک، وادار، وا داشتن، وسوسه، آزمندسازی، تطمیع

متضاد تحریص: منع

برابر پارسی: انگیزش

معنی انگلیسی:
making greedy or eager

لغت نامه دهخدا

تحریص. [ ت َ ] ( ع مص ) آزمند و راغب گردانیدن کسی را بر چیزی. ( از اقرب الموارد ). آزمند گردانیدن کسی را بر چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ). در شغف و آز انداختن. ( آنندراج ). ترغیب و تحریک و ورغلانیدگی. ( ناظم الاطباء ). به حرص و آز انداختن. ( فرهنگ نظام ). رجوع به تحریص کردن و تحریص نمودن شود.

فرهنگ فارسی

حریص گردانیدن، آزمندکردن، وادارکردن، راغب
( مصدر ) ۱- آزمند کردن باز افکندن . ۲- بر انگیختن ترغیب کردن تحریص . ۳- ( اسم ) انگیزش ترغیب تحریک . جمع : تحریصات . توضیح این کلمه بدین معنی مستحدث است .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) آزمند ساختن ، برانگیختن .

فرهنگ عمید

۱. حریص گردانیدن، آزمند کردن.
۲. راغب ساختن کسی به کاری یا چیزی.

پیشنهاد کاربران

تحریص از ماده حِرص و در اصل به معنی به حرص و آز انداختن است که معنی برانگیختن، تحریک کردن، ترغیب کردن و تشویق کردن را نیز می رساندو اگر در این کلمه روی صاد یک نقطه بگذاریم که بشود تحریض، باز معنی آن همین برانگیختن، تحریک کردن، ترغیب کردن و تشویق کردن می شود یا به عبارتی ( تحریص = تحریض ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

برای یادسپاری اسانتر فرض کنید که حرص کاری می کند که کلمه ی دیگری مثل تحریض را مال خود کند.

بپرس