تحنیط

لغت نامه دهخدا

تحنیط. [ ت َ ] ( ع مص ) حنوط پاشیدن بر مرده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( آنندراج ). حنوط کردن مرده را. با چیز خوشبو معطر کردن. ( فرهنگ نظام ). بر مرده حنوط نهادن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) : بعد از تحنیط و تکفین با جمعی از اصحاب اهل ثقه و اعتماد او را برداشت. ( تاریخ قم ص 297 ). || تحنیط رمث ؛ سفیدشدن و رسیدن و پخته گردیدن گیاه رمث. ( از منتهی الارب ). سپید گردیدن و رسیدن گیاه رمث. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

حنوط پاشیدن بر مرده حنوط کردن مرده را با چیز خوشبو معطر کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس