تلقی کردن


مترادف تلقی کردن: برداشت کردن، ارزیابی کردن، ذهنیت داشتن

معنی انگلیسی:
construe, esteem, regard, to receive or meet

لغت نامه دهخدا

تلقی کردن. [ ت َ ل َق ْ قی ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پذیرفتن. قبول کردن : به سمع رضا تلقی کردن. به حسن قبول تلقی کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - فرا گرفتن درک کردن . ۲ - پذیرفتن .

مترادف ها

treat (فعل)
رفتار کردن، مربوط بودن به، مهمان کردن، سالم کردن، درمان کردن، تلقی کردن، مورد عمل قرار دادن، بحث کردن، درمان شدن

فارسی به عربی

متعة

پیشنهاد کاربران

تلقی کردن = بَرشمُردن
تلقی شدن = برشمرده شدن
تلقی کردن به عنوانِ:
( ( پس از تلقی کردن یا تلقی شدن گاهی ترکیبِ " به عنوان ِ" می آورند و مثلاً می گویند"صائب را به عنوانِ بزرگترین شاعر سبک هندی تلقی می کنند "یا در" مسلک مارکس، دین به عنوان افیون توده ها تلقی می شود. ) ) در این جمله ها به عنوانِ که گرته برداری از زبان های فرانسه و انگلیسی است زائد و حتی غلط است و باید از عبارت حذف شود.
...
[مشاهده متن کامل]

( ( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص۱۱۱ ) )

فرض کردن، حساب کردن ، انگاشتن
دانستن
دیدن
تَلَقییدن.

بپرس