تهکم
مترادف تهکم: ریشخند، استهزا، مسخره، تمسخر، دست انداختن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
شکسته شدن و ویران شدن بیران شدن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. خشم گرفتن.
۳. تکبر کردن.
۴. بر فوت چیزی پشیمانی خوردن.
۵. فروریختن و ویران شدن چاه و مانند آن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید