جرجانی

/jorjAni/

برابر پارسی: گرگانی

لغت نامه دهخدا

جرجانی. [ ج ُ ] ( اِ ) نوعی فرش است :
مفرش از جرجانی و مخفی شمار
درجهای خط وحبر محبره.
نظام قاری.
|| پارچه ای است ابریشمین و چون محصول جرجان است بدین نام موسوم شده است. ( از دزی ).

جرجانی. [ ج ُ ] ( اِخ ) ابراهیم بن ابی خالد عطار. وی از عفان بن مسلم روایت کند و علی بن یزداد صائغ از او روایت دارد. ( از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 88 ).

جرجانی. [ ج ُ ] ( اِخ ) ابراهیم بن احمدبن ابراهیم بن آدم مکنی به ابواسحاق. از راویان است. وی از اسماعیل بن سعید کسائی و ابراهیم بن موسی و ابوسهل عبدالرحمان بن فرج روایت کند و ابوالقاسم آبندونی و ابن عمیر از او روایت دارند. ( از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 90 ).

جرجانی. [ ج ُ ] ( اِخ ) ابراهیم بن اسحاق مکنی به ابواسحاق. از راویان است و از عبدالرحمان بن ابی حاتم روایت کند. ( از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی 98 ).

جرجانی. [ ج ُ ] ( اِخ ) ابراهیم بن جریر مقری مکنی به ابواسحاق. از راویان است. وی از ابومحمد زبادی روایتی دارد. ( از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 95 ).

جرجانی. [ ج ُ ] ( اِخ ) ابراهیم بن عباس بن محمدبن صول صولی کاتب. از علما بوده و او را تصانیفی است. ( از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 96 ).

جرجانی. [ ج ُ ] ( اِخ ) ابراهیم بن عبدالحمیدبن ابراهیم بن یحیی. وی از معاذبن مثنی عنبری روایت کند. ( از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 96 ).

جرجانی. [ ج ُ ] ( اِخ ) ابراهیم بن عبداﷲ خزاف معروف به قصیر و مکنی به ابواسحاق. از راویان است. وی از عبداﷲبن یزید مقری و سلیمان بن عیسی سجزی و ابومعاذ ضحاک بن شمر و جز آنان روایت کند و احمدبن حفص سعدی و عبدالرحمان عبدالمؤمن و دیگران از او روایت دارند. ( از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 89 ).

جرجانی. [ ج ُ ] ( اِخ ) ابراهیم بن محمد سلمی مکنی به ابواسحاق. از روات است. وی بسال 199 هَ. ق. در جرجان از یحیی بن سعید قطان روایت میکرد و محمدبن اسد از او روایت دارد. ( از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 88 ).

جرجانی. [ ج ُ ] ( اِخ ) ابراهیم بن محمدبن ابراهیم معروف به ابن الیزیدی و مکنی به ابواسحاق. از راویان است. وی از محمدبن عمران مقابری و جماعتی دیگر روایت کند و اسهم بن ابراهیم و نعمان بن محمد و ابن سرشان و ابوبکربن سباک و گروهی از او روایت دارند. وی در ماه رجب بسال 333 هَ.ق. درگذشت. ( از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 98 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

یونس بن یزید مکنی به ابو صالح وراق راوی بود و از سعد بن سعید جرجانی روایت کرد و علی بن ابی حاتم جرجانی از او روایت داشت .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جرجانی (ابهام زدایی). جرجانی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابوزرعه جرجانی، حافظ، محدث و نسابه قرن چهارم هجری قمری• ابوسعید ضریر جرجانی، ریاضیدان و هندسه دان ایرانی فعال در حدود سال ۴۰۰• ابوعبدالله محمد بن یحیی جرجانی، جُرْجانی، ابوعبدالله محمد بن یحیی بن مهدی (د ۳۹۸ق/ ۱۰۰۸م)، از فقهای حنفی ایران• ابویحیی احمد بن داوود فزاری جرجانی، جُرْجانی، ابویحیی احمد بن داوود فزاری، فقیه، متکلم و محدث سدۀ ۳ق/۹م• اسماعیل بن حسین جرجانی، پزشک و نویسنده ایرانی قرن پنجم و ششم ، دارای آثار پزشکی مهمی به زبان فارسی • ابوالفتوح ثابت بن محمد جرجانی، ثابِتِ بْنِ مُحَمَّدِ جُرْجانی، ابوالفتوح (۳۵۰- مق ۴۳۱ق/ ۹۶۱-۱۰۴۰م)، نحوی و ادیب• ابوالمحاسن حسین بن حسن جرجانی، اَبُوالمَحاسِنِ جُرجانی، حسین بن حسن، عالم امامی و مؤلف تفسیر فارسی موسوم به جلاءالاذهان و جلاءالاحزان• رکن الدین محمد بن علی استرابادی غروی جرجانی، متکلم، اصولی و از علمای امامی سده های ۷ و ۸ ق/۱۳ و ۱۴م• سیداسماعیل بن حسن جرجانی، جرجانی، اسماعیل بن حسن بن محمد بن محمود بن احمد، طبیب نامدار سده های ۵- ۶ ق• شمس الدین محمد حسینی جرجانی، جُرْجانی، شمس الدین محمد بن علی حسینـی (د ۸۳۸ ق/ ۱۴۳۵م)، ادیب ، منطق دان و متکلم• عبدالقاهر بن عبدالرحمان جرجانی، جرجانی ، عبدالقاهر بن عبدالرحمان ابوبکر، ادیب ، نحوی ، مؤسس و نظریه پرداز بلاغت در سده پنجم • ابوالحسن علی بن عبدالعزیز جرجانی، ادیب، شاعر، فقیه و قاضی شافعی و متکلم معتزلی قرن چهارم• علی بن محمد جرجانی استرآبادی، جُرْجانی، علی بن محمد بن علی، مشهور به میر سیدشریف، متکلم ، منطق دان و ادیب (شعبان ۷۴۰ ـ ربیع الثانی ۸۱۶)
...

پیشنهاد کاربران

جرجان معرب گرگان است. جرجانی یعنی منسوب به جرجان.
گرگان نام ولایتی در شرق مازندران و غرب خراسان بود و که مرکز آن شهر جرجان ( گرگان ) در نزدیکی گنبدکاووس کنونی بود که بر اثر حمله بیابانگردان از بین رفت و مرکزیت ولایت گرگان به شهر استرآباد ( گرگان فعلی ) انتقال یافت.
...
[مشاهده متن کامل]

ولایت گرگان در متون یونانی هیرکانیا و در متون پهلوی ورکانه نامیده میشد که برهه ای از تاریخ بخشی از خراسان بود و در برهه ای از تاریخ بخشی از طبرستان بود ولی در بیشتر دوران ایالتی مستقل بود.
گرگانی نام گویشی از زبان فارسی است که در شرق گرگان صحبت میشود.
گرگانی نام گویشی از زبان تبری ( مازندرانی ) است که در غرب گرگان صحبت میشود.
گرگانی نام زبانی نزدیک به زبان تبری و سمنانی بود که تا قرن شانزدهم در گرگان صحبت میشد.
گرگانی نام طایفه ای در شهرستان گرگان که به زبان مازندرانی صحبت میکنند.
گرگانی منسوب به ولایت گرگان.
استرآبادی منسوب به شهر استرآباد.

بپرس