جرجرائی

لغت نامه دهخدا

جرجرائی. [ ج َ ج َ ] ( اِخ ) محمدبن فضل مکنی به ابوجعفر. از وزرای فاضل و ادیب عباسیان بود. مؤلف تجارب السلف آرد: مردی فاضل و ادیب و ظریف بود و گویند در موسیقی دستی داشت و برآن شیفته بود و متوکل با او انس گرفت و کارها به او بازگذاشت اما ارباب سعایت قصد میکردند تا آنگاه که متوکل او را معزول کرد و گفت از پیران ملول شدم جوانی فاضل بطلبید تا وزارت بدو دهم عبیداﷲبن یحیی بن خاقان را تعیین کردند. ( از تجارب السلف ص 181 ). مؤلف الاعلام چنین آرد: محمدبن فضل وزیر المتوکل علی اﷲ و پس از آن وزیر المستعین باﷲ از خلفای عباسی بود. وی اهل فضل و ادب و شعر و مردی خردمند و پسندیده خصال بود و المستعین باﷲ بسال 249 هَ. ق. او را بوزارت برگزید و بسال 251 هَ. ق. برابر باسال 865 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 964 ). و رجوع به جرجرایا و معجم البلدان ذیل کلمه جرجرایا شود.

فرهنگ فارسی

محمد بن فضل مکنی بابو جعفر از وزرای فاضل و ادیب عباسیان بود .

پیشنهاد کاربران

بپرس