جوره

لغت نامه دهخدا

( جورة ) جورة. [ ج َ وَ رَ ] ( ع ص ، اِ )ج ِ جائر. ستمکاران. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
جوره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) همرنگ و هم وزن. || مقابل کوب ( ؟ ). || جفت چیزی. ( برهان ). بعقیده مؤلف آنندراج این کلمه هندی فارسی شده است :
شهباز فلک جوره این کرکس نیست
چون خرقه شالم بجهان اطلس نیست.
در دهر کسی همسر این ناکس نیست
از پیش نرفته است و اندر پس نیست.
مسیح کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

ستمکاران، جمع جائر
جمع جائر ستمکاران

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:سویه

پیشنهاد کاربران

بپرس