حق پرست

/haqparast/

لغت نامه دهخدا

حق پرست. [ ح َ پ َ رَ ]( نف مرکب ) پرستنده حق. خداپرست. عابد :
یکی پارسازاده حق پرست
فتادش یکی خشت زرین به دست.
سعدی.
نکونام و صاحبدل و حق پرست
خط عارضش خوشتر از خط دست.
سعدی.

فرهنگ فارسی

خداپرست

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] دوستدار راستی و درستی.
۲. [قدیمی] پرستندۀ خدا.

پیشنهاد کاربران

متدین، خداشناس، عابد،
حقیقت جو، عارف ،
عادل ، منصف، دادگر

بپرس