حوائج

/havA~ej/

برابر پارسی: نیازها، نیازمندی ها

لغت نامه دهخدا

حوائج. [ ح َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ حاجت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). این جمع بر خلاف قیاس است یا مولد یا جمع حائجه است. ( منتهی الارب ). اصمعی در جواز این انکار دارد و استعمال جمع سالم که حاجات است بهتر باشد و جمع مکسر حاجت حاج است ، چنانکه هام جمع هامة. ( غیاث ) ( آنندراج ). رجوع به حاجت شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع حاجت . ۱ - نیازها احتیاجها نیازمندیها . ۲ - کارهای لازم . ۳ - ما یحتاج مطبخ لوازم آشپز خانه . ۴ - تره که از آن نانخورش سازند .

پیشنهاد کاربران

حَوائِجْ= نیازها، احتیاج ها، خواسته های شخصی
مفرد :حاجت

نیازها
رفع احتیاج و حاجت. این کلمه بیشتر با پیشوند باب الحوائج که لقب حضرت ابولفضل ( س ) می باشد به کار می رود.

بپرس