حواله کردن


مترادف حواله کردن: حواله دادن، برات کردن، واگذاشتن، واگذار کردن، سپردن، پاس دادن، فرستادن، پرتاب کردن

معنی انگلیسی:
remit, assign, to order (the payment of), to draw a cheque for, to delegate, to refer

فرهنگ فارسی

( مصدر ) حواله دادن .

پیشنهاد کاربران

بپرس