حواله گاه

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - جای سپردن محل حواله . ۲ - تفرجگاه گردشگاه .

پیشنهاد کاربران

زیارتگاه، جای تفرج و گشایش دل ، جای برآورده شدن خواسته ها
صوفی صومعه ٔ عالم قدسم لیکن
حالیا دیر مغان است حوالتگاهم
حواله گاه : پناهگاه ، محل برآورده شدن حاجات و آرزوها . جز آستان توأم در جهان پناهی نیست / سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست ( حافظ )

بپرس