خالص کردن

لغت نامه دهخدا

خالص کردن. [ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ویژه کردن .

فرهنگ فارسی

ویژه کردن

فرهنگستان زبان و ادب

{purify} [علوم و فنّاوری غذا] حذف کردن آلاینده ها یا ترکیبات نامطلوب از یک ماده

مترادف ها

purify (فعل)
پاک کردن، تصفیه کردن، پالودن، خالص کردن، پالایش کردن

refine (فعل)
تصفیه کردن، تصحیح کردن، تهذیب کردن، پالودن، خالص کردن، پالاییدن

فارسی به عربی

صافی

پیشنهاد کاربران

بپرس