خباب

لغت نامه دهخدا

خباب. [ خ ِ] ( ع اِ ) جوش دریا. آشوب دریا. ( از منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). || ج ، خُب . رجوع به «خب » شود.

خباب. [ خ ِ ] ( ع مص ) جوشیدن دریا. آشوب شدن دریا. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ).

خباب. [ خ ُ ب ْ با ] ( اِخ ) پدر عطأبن منده از طریق عبداﷲبن مسلم از محمدبن عطأبن خباب از پدرش از جدش روایت کرد و گفت من در نزد ابوبکر نشسته بودم که پرنده ای از نزد او گذشت و او گفت خوشا بحال این مرغ ! من به او گفتم تو با اینکه صدیق پیغمبری چنین گویی ؟! ابن منده میگوید این حدیث غریب است و غیر از این وجه وجه دیگری برای آن نمیشناسم. صاحب اصابه میگوید در این حدیث دلالتی نیست بر اینکه او ادراک زمان پیغمبر را کرده است بلکه محتمل است او از کسانی باشدکه قبل از پیغمبر بوده اند. ( از اصابه قسم 1 ص 102 ).

خباب. [ خ ُب ْبا ] ( اِخ ) مکنی به ابومسلم صاحب «مقصوره ». وی مولی فاطمه بنت عتبةبن ربیعه و مدرک زمان جاهلی و در صحابتش نیز اختلاف است. روایتی است او را از نبی که گفت : «لا وضوء الامن صوت اوریح ». از او فرزندانش که اصحاب مقصوره اند، روایت کرده اند و از آن جمله اند سائب بن خباب والد مسلم بنا بر قول ابوعمر. صاحب اصابه میگوید حدیث مذکور در نزد ابن ماجه از روایت سائب بن خباب چنین است : «گفت شنیدم رسول خدا...». مسلم از طریق عامربن سعدبن ابی وقاص از خباب صاحب مقصوره از عایشه و از ابوهریره در اتباع جنائز روایت کرده است. ( از اصابه قسم 1 ص 102 ).

خباب. [ خ ُب ْ با ] ( اِخ ) مکنی به ابویحیی. وی مولای عتبةبن غزوان است. ابن اسحاق او را در جزء کسانی می آورد که از هم پیمانان بنی نوفل بن عبد مناف بوده و واقعه ٔ«بدر» را دیده اند. ابو نعیم میگوید او را عقبی نبوده و روایتی نیست. وی در خلافت عمر بسال 19 هَ. ق. فرمان یافت و عمر بر او نماز گزارد. صاحب اصابه میگویدابن منده در شرح حال خباب بن ارث آورده که او مولای عتبةبن غزوان بوده است و حال آنکه این قول و نظر اشتباه است و ابن اسحاق این اشتباه را تصحیح کرده و بین این دو فرق گذاشته است این دو از بدریان بوده اند و نظر ابن اسحاق نیز صحیح است. ( از اصابه قسم 1 ص 102 ).

خباب. [ خ ُب ْ با ] ( اِخ ) پدر سائب. ابن منده از طریق عبدالعزیزبن عمران از عبداﷲبن سائب از پدرش از جدش روایت کرد و گفت رسول خدا را دیدم که تکیه بر سریری کرده بود و گوشت پاره پاره شده ای را میخورد و از سفالی آب می نوشید. ابن منده این حدیث را غریب می داند و غیر از این وجه ( طریق خباب ) نیز برای آن وجهی نشناخته است. ابو نعیم میگوید این خبر از عبدالعزیز از ابو عبداﷲبن سائب روایت میشود یعنی از مسند سائب است. مقتضی کلام بخاری آن است که او مولای فاطمه بنت عتبه می باشد زیرا او از سائب بن خباب مکنی به ابو مسلم صاحب مقصوره نام میبرد. غیر از این قول درباره او گفته اند که مولای فاطمه بنت عتبةبن ربیع بوده است و براین قول نیز ابن اثیر اعتماد کرده و برای مولای فاطمه ترجمه خاصی نیاورده است. ( از اصابه جزء1 ص 102 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

زبیدی. بزاز او را از مقلین آورده است .

پیشنهاد کاربران

بپرس