خداوند کش

لغت نامه دهخدا

خداوندکش. [ خ ُ وَ ک ُ ] ( نف مرکب ) کشنده ٔخداوند. پادشاه کش. قاتل شاه. قاتل ملک :
که ای بندگان خداوندکش
مشورید هر جای بیهوده هش.
فردوسی.
چو آن عاصیان خداوندکش
خبر یافتند ازخداوند هش.
فردوسی.
نبخشود هرگز خداوند هش
بر آن بنده کو شد خداوندکش.
نظامی.
|| کشنده بزرگی یا امیری یا مهتری.

فرهنگ فارسی

کشنده خداوند پادشاه کش

پیشنهاد کاربران

بپرس