خدعه کردن

لغت نامه دهخدا

خدعه کردن. [ خ ُع َ / ع ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فریب بکار بردن. مکر کردن. نیرنگ زدن. حقه سوار کردن. تَخدیع؛ فسون ساختن.

فرهنگ فارسی

آمیخته به خدعه فریب آمیز

مترادف ها

cheat (فعل)
گول زدن، فریفتن، فریب دادن، خدعه کردن، جر زدن، مغبون کردن

فارسی به عربی

احتیال

پیشنهاد کاربران

مکر بستن ؛ حیله اندیشیدن. نیرنگ ساختن :
مکر دیگر آن وزیر از خود ببست
وعظ را بگذاشت در خلوت نشست.
مولوی ( از آنندراج ) .
- مکر پزیدن ؛ به کنایت حیله آراستن. ترتیب دادن حیله بنحو کامل. ( فرهنگ نوادر کلیات شمس چ فروزانفر ) :
...
[مشاهده متن کامل]

مکر مرا چون بدید مکر دگر او پزید
آمد و گوشم گزید گفت هلا ای عیار.
مولوی ( کلیات شمس ایضاً ) .
- مکر ساختن ؛ حیله کردن. نیرنگ کردن : وی رفت و این قوم که این مکر ساخته بودند نیز برفتند. ( تاریخ بیهقی ) . هلاک او و لشکر او در جنگ بود به مکر که ساخته بودند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 83 ) . نباید که این مکرمی سازید بر ما. ( کشف الاسرار ج 2 ص 539 ) .
تا به جان آسوده باشی هیچ کس را دل مسوز
تا ز بند آزاده باشی با کسی مکری مساز.
سنائی.
به وزیر کشتن و غدر و مکر کردن و عاقبت آن نیندیشیدی. ( سلجوقنامه ظهیری ص 24 ) . نباید که مکری کند که ما بر آن رنجور دل گردیم. ( سمک عیار ج 1 ص 76 ) .
این همه از مکر افسون ساخته
و آن همه از کبر معجون ساخته.
عطار.
- مکر کردن ؛ نیرنگ ساختن. حیله کردن :
کرده مکر و حیله آن قوم خبیث
گر ز ما باور نداری این حدیث.
مولوی.
چون کنی با بی حسد مکر و حسد
زان حسد دل را سیاهیها رسد.
مولوی.
- مکر ورزیدن ؛ خدعه کردن. حیلت ساختن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

بپرس