خفره

لغت نامه دهخدا

( خفرة ) خفرة. [ خ ُ رَ ] ( ع اِ ) عهد و پیمان. || پناه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

خفرة. [ خ َ ف ِ رَ] ( ع ص ) شرمگین. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : امراءة خفرة. ج ، خَفائِر، خفرات.

خفرة. [ خ ُ ف َ رَ ] ( ع ص ، اِ ) بدرقه کننده. مشایعت کننده. || نگاهبان. همراه. محافظ. محافظ در راه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خفره. [ خ َ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کوهمره سرخی. بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 102هزارگزی جنوب باختر شیراز و 66هزارگزی راه فرعی شیراز بسیاخ. کوهستانی و معتدل است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در ۱٠۲ هزار گزی جنوب باختر شیراز و ۶۶ هزار گزی راه فرعی شیراز بسیاخ کوهستانی معتدل .

پیشنهاد کاربران

خفره، چهارمین پادشاه سلسله چهارم مصر باستان و و پسر یا برادر خوفو بود. وی دومین هرم بزرگ گیزا و تندیس عظیم ابوالهول را احداث نمود که این دو در حدود سال 2530 پیش از میلاد ساخته شدند. خفرع از حدود 2558 پیش از میلاد به مدت 26 سال بر مصر حکومت کرد . نام دیگر این فرعون خفرع است.

بپرس