خلخالی

/xalxAli/

لغت نامه دهخدا

خلخالی. [ خ َ] ( ص نسبی ) منسوب به خلخال. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

عبدالرحیم ( سید ) نویسنده و دانشمند ( ف. ۱۳۲۱ ه. ش ./ ۱۳۶۱ ه. ق . ) وی از آزادیخواهان و مشروطه طلبان و همکار سید محمد رضاه شیرازی در تحریر و نشر روزنامه مساوات ( منتسب به حزب دموکرات در تهران ) بود. خلخالی دیوان حافظ را از روی نسخه مکتوب بسال ۸۲۷ ه. ق .تصحیح و منتشر کرده است .
منسوب به خلخال

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خلخالی (ابهام زدایی). خلخالی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ادهم عزلتی خلخالی ، متخلص به عزلتی و مشهور به واعظ، فرزند قاضی بیگ خلخالی، از دانشمندان و عارفان برجسته و بنام دوره صفویه (قرن ۱۰ و ۱۱ هجری)• حسین بن حسن حسینی خلخالی، از دانشمندان حنفی مذهب قرن دهم و یازدهم • سیدعبدالرحیم خلخالی، روزنامه نگار و سیاستمدار صدر مشروطه• ملامحمدصالح خلخالی، از دانشمندان شیعی قرن دوازدهم در حوزه فقه، حکمت و عرفان
...

دانشنامه آزاد فارسی

خلخالیاز لهجه های ترکی که مردم خلخال در هروآباد، خوجین، کیوی و مناطق دیگر خلخال به آن سخن می گویند. خلخالی به دلیل همسایگی با گویش تاتی و تالشی به خصوص نواحی تات نشین خلخال، تأثیراتی از گویش های مزبور گرفته و همچنین تأثیراتی بر آن ها گذاشته است. در واژه های برگرفته از زبان های دیگر، /e/ پایانی را تبدیل به /a/ می کنند. از ویژگی های آوایی دیگر گرایش به تلفظ /g/ در /q/ آغازی است، اسم ها یا ضمیرها در حالت های مختلف پسوند خاصی می گیرند مانند: man «من»، mani «مرا»، manda «در من»، mandan «از من»، manim «مال من». صفت قبل از موصوف می آید: istisu «آبِ گرم»، ضمایر منفصل شخصی عبارت اند از: /siz/biz/(on) o/san/man. شناسه های فعلی به ترتیب با افزودن /-allar/-arsuz/-arig/-ar/(-arsan) -asan/-aram به ستاک امر برای ساختن مضارع و همین طور -?plar/-?ps?z/-mi?ig/-?pdi/-?psan/-mi?am برای ماضی نقلی؛ و -eyd?lar/-eyduz/-eydig/-eydi/-eyd?n/-eyd?m برای ماضی استمراری و -ajaglar/-ajagsuz/-ajagig/-ajaq/-ajagsan/-ajagam برای مستقبل، زمان های یادشده را می سازند. برخی از واژه های خلخالی: akmak «کاشتن»، penjak «کُت»، oyin «بازی»، kaklik «کبک»، inag «گاو» و pilow «پلو».

پیشنهاد کاربران

به نام خدای مهربانیا
سلام ممنون از شما . مادر من این فامیلی را داره واسه خلخال هم نیست معنیش چی؟

بپرس