داثر

لغت نامه دهخدا

داثر. [ ث ِ ] ( ع ص ) هالک. || غافل. سیف داثر؛ شمشیر زنگ زده. ( منتهی الارب ). شمشیر دیرینه زنگ گرفته. ( مهذب الاسماء ). شمشیر زنگ خورده.

فرهنگ فارسی

( اسم فاعل صفت ) کهنه مندرس
هالک ( منتهی الارب )

فرهنگ معین

(ثِ ) [ ع . ] (ص . ) کهنه ، مندرس .

فرهنگ عمید

۱. هالک.
۲. غافل.
۳. کهنه، مندرس.

جدول کلمات

کهنه ، مندرس

پیشنهاد کاربران

بپرس