دانگک

لغت نامه دهخدا

دانگک. [ ن َ / ن ِ گ َ ] ( اِمصغر ) دانه خرد. مصغر دانه :
وآن دهن تنگ تو گویی کسی
دانگکی نار بدونیم کرد.
رودکی.
دانگکی چند نارسیده در آن نار.
سوزنی.
این کلمه را بصورت دانکک نیز نوشته اند اما صحیح نمی نماید.

فرهنگ عمید

دانۀ خرد، دانۀ ریز: وآن دهن تنگ تو گویی کسی / دانگکی نار به دو نیم کرد (رودکی: ۴۹۶ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس