در دسترس


معنی انگلیسی:
accessible, approachable, available, convenient, forthcoming, handy, ready, conveniently, getatable

مترادف ها

disposability (اسم)
در دسترس

hand-to-hand (صفت)
نزدیک، مجاور، در دسترس، دست به یقه

available (صفت)
قابل استفاده، در دسترس، سودمند، مفید، موجود، دسترس پذیر

accessible (صفت)
نزدیک، در دسترس، دست یافتنی، قابل وصول، دستیابی پذیر، امادهء پذیرایی، حی و حاضر، دم دستی

attainable (صفت)
در دسترس، بدست اوردنی، نائل شدنی

فارسی به عربی

سهل المنال , متوفر

پیشنهاد کاربران

Near at hand
نزدیک، پیش، برابر، مقابل، روبرو،
در توانایی، دراختیار، درحیطه،
زیر نظر، در برابر،
عتید، مهیا، اماده،
استطاعت ، بضاعت، مکنت
دم دست
handy
informal near and easy to reach
I always keep my gun handy just in case
Do you have a piece of paper handy?
handy for British English
The house was in Drury Lane, very handy for the theatre
موجود
حاضر
At hand
within reach
اماده ودر اختیار
پیش پایِ . . . . . . . . . . . . . .
شدنی، فراهم
دراختیار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس