دریای محیط

لغت نامه دهخدا

دریای محیط. [ دَرْ ی ِ م ُ ] ( اِخ ) بحرالمحیط. بحرالاخضر. اقیانوس. دریای بزرگ. نام دریائی است به مغرب بی منتهی. ( آنندراج ). دریایی که در آن آفتاب غروب می کند و آب آن دریا گرم و سبز است مانند سیماب. ( شرفنامه منیری ). آبی که به گرد ربع مسکون درآمده قوم عرب آن را بحر محیط و گروه عجم آن را دریای بزرگ و اهل یونان بحر اقیانوس خوانده اند و از آنجا هفت خلیج جهت بلندی و پستی زمین در میان خشکی آمده است عبارت از آن هفت دریا است و هریک بحری عظیم است و در هر یکی جزائر بسیار... اما جزر و مد بحر محیط در هر سال یک نوبت بود و با آفتاب متعلق باشد. ( از نزهةالقلوب ص 238 ). چنین گوید ارسطاطالیس اندر کتاب آثار علوی که این دریا گرد زمین برگردد چون دائرةالاَّفاق و کشتی اندرین دریا کار نکند. و هیچکس دریا را نبریده است. ( از حدود العالم ص 9 ). در مآخذ اسلامی ، دریائی که آن را محیط بر قسمت معمور زمین میدانستند و معتقد بودند که دریاهای عمده ( جز چند مورد استثنائی خاصه دریای خزر ) مستقیماً با بحرالمحیط مرتبطاند. اصطلاح بحرالمحیط اغلب به معنی اقیانوس اطلس نیز بکار رود که قسمت شمالی آن را بسبب بدی اقلیم و مخاطرات کشتیرانی در آن ، بحرالظلمات یا دریای تاریکی می خواندند. ( از دائرةالمعارف فارسی ). دریای بی نهایت :
دریای محیط است درین خاک معانی
هم در گرانمایه و هم آب مطهر.
ناصرخسرو.
دریای محیط را که پاک است
از چرک دهان سگ چه باک است.
نظامی.
شیخ خندید و بگفتش ای سلیم
این درخت علم باشد در علیم
بس بلند و بس شگرف و بس بسیط
آب حیوانی ز دریای محیط.
مولوی.
و نیز رجوع به بحرالمحیط ذیل بحر و محیط در ردیفهای خود و التفهیم و صورةالارض ج 1 و أحسن التقاسیم و معجم البلدان ج 1 شود.

فرهنگ فارسی

بحر المحیط . اقیانوس

پیشنهاد کاربران

بپرس