دمشقی

لغت نامه دهخدا

دمشقی. [ دِ م ِ / م َ ] ( ص نسبی ) منسوب به دمشق. ( ناظم الاطباء ). || نام نوعی شمشیر. ( نوروزنامه ).

دمشقی. [ دِ م َ ] ( اِخ ) یکی از مترجمین و نقله کتب است در قرون اولیه اسلامی عربی. ( از الفهرست ابن ندیم ).

دمشقی. [ دِ م ِ / م َ ] ( اِخ )شمس الدین ابوعبداﷲ محمدبن ابی طالب انصاری دمشقی صوفی ، معروف به شیخ ربوة. یکی از اعجوبه های زمان خود بود و در بیشتر علوم آگاهی و نوشته هایی داشت. از آثار اوست : 1 - السیاسة فی علم الفراسة. 2 - نخبة الدهر فی عجائب البر و البحر. او به سال 654 هَ. ق. متولد شد و به سال 727 درگذشت. ( از معجم المطبوعات مصر ).

دمشقی. [ دِ م َ ] ( اِخ ) صدرالدین ابوعبداﷲ محمدبن عبدالرحمان دمشقی عثمانی شافعی. قاضی القضاة سرزمین سغد و از مؤلفان بود. او راست : رحمة الامة فی اختلاف الائمة ( در فروع فقه شافعی ) و آن را به سال 780 هَ. ق. بپایان رسانده است. ( از معجم المطبوعات مصر ).

مترادف ها

damascene (صفت)
دمشقی، شامی

پیشنهاد کاربران

بپرس