دژپسند

لغت نامه دهخدا

دژپسند. [ دُ پ َ س َ ] ( نف مرکب ) دژپسندنده. بدپسند. مشکل پسند. دیرپسند. دشوارپسند. پسندنده چیز بد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). کسی که امری مکروه و سخت را پسندد. بدپسند و مشکل پسند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
مگر دژخیم ویسه دژپسند است.
( ویس و رامین ، از آنندراج ).
|| زاهد و پرهیزگار. ( برهان ). متقی. پارسا. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که امری مکروه و سخت را پسندد بد پسند . ۲ - زاهد پرهیزگار متقی .
دژ پسندنده بد پسند مشکل پسند دیر پسند دشوار پسند .

فرهنگ معین

( ~. پَ سَ )(ص فا. ) بدپسند، دشوار - پسند.

فرهنگ عمید

۱. بدپسند.
۲. دشوارپسند.
۳. کسی که امر سخت و دشواری را بپسندد.
۴. زاهد، پارسا، پرهیزگار.

پیشنهاد کاربران

بپرس