راجی کرمانی

لغت نامه دهخدا

راجی کرمانی. [ ی ِ ک ِ ] ( اِخ ) نامش بمانی و اصلش از زردشتیان ایران و ساکن کرمان بود. بواسطه سعادت فطری ذوق اسلام یافت و بخدمت علما و عرفای کرمان شتافت بمانعلی نامش دادند و دیده حالش را بنور ولایت شاه اولیا گشادند طبعش موزون و شایق بمداحی ولی حضرت بیچون گردید. غزوات و واقعات حضرت رسول عربی و وصی حقیقی آن حضرت را منظوم کرد و زیاده از بیست هزار بیت بنظم آورد وبنام ظهیرالدوله ابراهیم خان بنی عم خاقان صاحبقران معنون کرد و مورد الطافها شد و چون درگذشت و نواب شاهزاده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا به ایالت کرمان رسید وقتی بحسب تقدیر بخدمتی فقیر بدان ولایت افتاد اشعار آن را شنید و بجمع آن ترغیب کرد. مولانا محمد هاشم بن ملالطفعلی که در خدمت شاهزاده وکیل وظایف علما بود در این باب اهتمامی کرد. میرزا مظهر کرمانی متصدی جمع و ترتیب آن متفرقات شد و در این دولت ابدمدت آن مثنوی را بقالب طبع درآوردند و تعدد یافت چون مشتمل بر مدایح و مناقب بود لازم دانست که برخی از آنها را تیمناً در این کتاب نگارد. در توحید گوید:
بنام خداوند دانای فرد
که از خاک آدم پدیدار کرد
یکی را بقدرت ز خاک آفرید
یکی شد ز تابنده آتش پدید
یکی سجده ناکرده مسجود شد
یکی سجده ناکرد و مردود شد
زهی حال فرخنده این مشت خاک
کزو شد عیان نور یزدان پاک
ندانم چه در جام ما ریختند
چه صاف اندر این دُردی آمیختند
بده ساقی آن آتش تابناک
که تاکش پدید آمد از آب و خاک
نه از خاک تنها همی تاک خاست
خم و ساغر و می هم از خاک خاست
دلی کو خراب از می ناب نیست
مگو دل که غیر از گل و آب نیست
مغنی کجایی کفی زن بکف
به آواز این بزم بنواز دف.
( مجمع الفصحا ج 2 ص 147 ).

فرهنگ فارسی

نامش بمانی و اصلش از زردشتیان ایران و ساکن کرمان بود .

پیشنهاد کاربران

بپرس