رایزنی

/rAyzani/

مترادف رایزنی: تدبیر، شور، مشاوره، مشورت

معنی انگلیسی:
conferral, consultation, counsel, expediency, counsellorship

لغت نامه دهخدا

رای زنی. [ زَ ] ( حامص مرکب ) عمل رای زن. مشاوره. مشورت. شور. رای زدن. استشاره. || شغل مستشاری سفارت یا سفارت کبری .

فرهنگ فارسی

عمل و شغل رایزن مشاوره .
عمل رای زن . مشاوره

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (حامص . ) مشاورت .

مترادف ها

counsel (اسم)
مشورت، اندرز، رایزنی، تدبیر، مصلحت اندیشی، مشاوره دو نفری

advice (اسم)
خبر، اگاهی، نصیحت، مشورت، اندرز، نظر، پند، رایزنی، مصلحت، صوابدید، اطلاع

consultation (اسم)
مشورت، رایزنی، مذاکره، مشاوره، همفکری

فارسی به عربی

استشارة , مستشار , نصیحة

پیشنهاد کاربران

ظاهرا در اصل رأی زنی ( زدن به هم ) بوده باشد و به شکل رایزنی در آمده و به معنای هم اندیشی و مشورت است.
negotiation
مشورت . . کنکاش. . . شور . . نظرخواهی. .
صلاحدید
کنکاش
تدبیر، شور، مشاوره، مشورت

گفتگو، مشاوره، تبادل نظر

بپرس