رخ افروز

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

رخ افروز. [ رُ اَ ] ( نف مرکب ) رخ افروزنده. که رخ افروخته دارد. که روی بیفروزد. سرخ روی. قرمزروی. زیباروی :
گل که سلطان فصل نوروز است
در میان همه رخ افروز است.
( از ترجمه محاسن اصفهان ص 100 ).

فرهنگ فارسی

رخ افروزنده که رخ افروخته دارد

پیشنهاد کاربران

بپرس