رخاوت

لغت نامه دهخدا

رخاوت. [ رَ وَ ] ( ع اِمص ) نرمی و سستی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). سستی. ( غیاث اللغات ) ( از صراح اللغة ). || فراخی زیست. ( منتهی الارب ). رجوع به رخاوة شود.

رخاوة. [ رَ وَ ] ( ع مص ) سست و نرم گردیدن. ( ناظم الاطباء )( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سستی و نرمی.
- حروف رخاوه ؛ سیزده است : ث ح خ ذ ز س ش ص ض ظ غ ف ه.
|| فراخ عیش گردیدن و به این معنی اخیر از کرم و نصر و فتح و سمع آید. ( ناظم الاطباء ). فراخ زیست شدن. ( منتهی الارب ).

رخاوة. [ رُ وَ ] ( ع اِ ) رُخاء. باد نرم. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

نرم و آسان شدن، سست شدن، نرمی، سستی، آسانی
۱ - ( مصدر ) سست شدن . ۲ - ( اسم ) سستی نرمی آسانی .

فرهنگ معین

(رَ وَ ) [ ع . رخاوة ] (اِمص . ) سستی ، نرمی .

فرهنگ عمید

نرمی، سستی.

پیشنهاد کاربران

بپرس