زنی با موهای قرمز

دانشنامه عمومی

زنی با موهای قرمز (کتاب). زنی با موهای قرمز ( به ترکی استانبولی: Kırmızı Saçlı Kadın ) ، رمانی ست از اورهان پاموک که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است. اورهان پاموک موضوعات جاری را از طریق افسانه های زمان های مختلف درهم آمیخته و آن را با عشق، حسادت، و رابطه بین پدر و پسر، به وسیله تصاویری که از حوادث تاریخی ایجاد می کند، نشان می دهد. با مطالعه این کتاب می توان در مورد تجربیات آن دوره صاحب نظر شد. پاموک در مورد «زنی با موهای قرمز» عبارات زیر را بیان کرده است: «گفتم از کتاب سیاه خسته شدم و رمان کوتاهی خواهم نوشت، گفتم اقیانوس ها را درمی نوردم، گفتم مگر ممکن است که رمان کوتاهی بنویسم، این هنر و تجربه ای است که در خودم ندیده ام. اگر به من باشد، زنی با موهای قرمز هم کوتاه، هم نظریه ای در مورد هویت ملیت شرقی - غربی و هم به خاطر کشف موضوعاتی مانند ارتباط فردیت و تمدن، کاملاً متفاوت است. »
«جِم» یک دانش آموز دبیرستان است که در سال ۱۹۸۰ با مادرش در استانبول زندگی می کند. جم با مادرش صمیمی تر و از پدرش کمی دور است. پدر جِم داروخانه دارد، جم هر روز برای پدرش نهار می برد. مادرش روزی می گوید که پدرش دیگر باز نخواهد گشت، جم از این موضوع غصه دار می شود اما برای اینکه دچار مشکل مالی نشود و از آنجا که برای تحقق رؤیای ورود به دانشگاه، رفتن به کلاس های درس را ضروری می داند، شروع به جستجوی کار می کند و برای اولین بار در یک کتابخانه شروع به کار می کند. پس از آن بنا بر توصیه ای به کار چاه کنی مشغول می شود. از دیگر قهرمانان رمان، می توان به خیری بیک اشاره کرد که قصد دارد یک کارخانه نساجی تأسیس کند، اما برای این کارخانه در منطقه کار حفاری لازم است. چون در آن زمان حفاری مکانیزه وجود نداشت به چاهکن مراجعه می کند و کار را به «اوستا محمود» برای پیدا کردن آب واگذار می کند. اوستا محمود به همراه جم و علی، کار حفاری را آغاز می کنند. در یک زمان کوتاه جم که به اوستامحمود وابستگی پیدا کرده و با دلبستگی شدیدی به او، او را مثل پدرش می بیند. کار پیدا کردن آب در منطقه احداث کار خانه نساجی به درازا می کشد و جم با زنی با موهای قرمز روبرو شده و عاشق او می شود. جم که هر روز تلاش می کند این زن را ببیند. پس از زمان اندکی می فهمد که او بازیگر تئاتر و همچنین متأهل میباشد. جم و زن موقرمز، در یک روز که همسر زن در خانه نیست، با هم دیدار کرده و با یکدیگر وقت می گذرانند. در این بین علی شاگرد اوستا محمود کار را رها می کند. یک روز زمانی که جم با اوستا مشغول کار است، سطلی از ارتفاع بیش از ۲۰ متری بر سر استادش می افتد و جم تصور می کند که نمی تواند نجاتش دهد و سپس کار و شهر را رها می کند. سال ها بعد که جم یک پیمانکار حرفه ای شده است، برای کاری به «اونگرن» ( شهری که داستان در آن اتفاق می افتد ) می رود و متوجه می شود که پسری به نام انور از زن مو قرمز دارد. انور خودش را فرد دیگری به پدرش معرفی می کند و در نزاعی که بین این دو رخ می دهد، انور پدرش را کشته و به زندان می رود.
عکس زنی با موهای قرمز (کتاب)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس