ساز نواختن

لغت نامه دهخدا

ساز نواختن. [ ن َ ت َ ] ( مص مرکب ) ساز زدن. زدن و نواختن یکی از آلات موسیقی :
سعادت به من روی بنمود باز
نوازنده ساز بنواخت ساز.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) زدن و نواختن یکی از آلتهای موسیقی ساز زدن .

پیشنهاد کاربران

ساز پرداختن. [ پ َ ت َ ] ( مص مرکب ) ساز نواختن. ساز زدن. ساز ساختن :
مغنی بگو قول و پرداز ساز
که بیچارگان را تویی چاره ساز.
حافظ ( از آنندراج ) .

بپرس