ساقیگری کردن

لغت نامه دهخدا

ساقیگری کردن. [ گ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شغل و کار ساقیگری داشتن. چمانی بودن. شرابداری کردن : و وی را [ محمد نوشتگین را ] چاشنی گرفتن و ساقیگری کردن فرمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 417 و چ فیاض ص 410 ). رجوع به ساقی و ساقیگری شود.

فرهنگ فارسی

شغل و کار ساقیگری داشتن

پیشنهاد کاربران

جام گردان کردن. [ گ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جام را به دور درآوردن. ساقیگری. جام باده دادن :
ساقیا پیش آر آن آب آتش فام را ( کذا )
جام گردان کن ببر غمهای بی انجام را.
سوزنی.

بپرس