سجستان

لغت نامه دهخدا

سجستان. [ س ِج ِ ] ( اِخ ) شهری است بمشرق ، معرب سیستان. ( آنندراج ). ولایت و ناحیه بزرگیست. گویند نام بلوکیست و نام شهرش زرنج است و تا هرات ده روز است و در طرف جنوبی این شهر واقع شده ، زمینش ریگزار سرابست و اتصالاً باد میوزد. ( از معجم البلدان ).اسم شهری است از شهرهای خراسان. ( المعرب جوالیقی ص 198 ). عوام سگستان گفتند و عرب معرب کردند سجستان خواندند. ( نزهة القلوب ). و سیستان را اصل سگستانست و از این رو به تازی سجستان نویسند که گاف را جیم گردانند. ( فارسنامه ابن البلخی صص 65 - 66 ) :
نه میر خراسان پسندد ورا
نه شاه سجستان نه میر خلاف.
ناصرخسرو ( دیوان چ کتابخانه تهران ص 331 ).
سلطان ملک سجستان بگرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). با ده هزار سوار به سجستان رفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به سیستان شود.

فرهنگ فارسی

نام قدیم آن زرنگ ( پب ) بود . پس از مهاجرت سکه ها ( سکا اسکوتاسکیثسیت ) در زمان فرهاد دوم اشکانی ( ۱۲۸ - ۱۳۶ ق . م . ) و اردوان دوم ( ۱۲۴- ۱۲۷ ق م . ) بطرف جنوب گروهی از آنان در زرنگ مستقر شدند . از این زمان زرنگ بنام آنان سکستان خوانده شد. ۱ - سیستان سرزمینی پست است که در دنباله کوههای مرکزی و شرقی ایران بین کوههای مکران و نجد هشتادان و کوههای افغانستان قرار گرفته و آن از اراضی شن زاری است که سیلابهای نواحی مجاور درگودالهایش جمع شده ودریاچه ها و باتلاقهای هامون و گودزره را تشکیل داده است. در خاک سیستان رود هیرمند (هیلمند ) جاری است که از کوههای افغانستان سرچشمه میگیرد وارد خاک ایران میشود.وسعت سیستان ۴۴۱۲ کیلومتر مربع است که ازین مقدار حدود ۳٠٠٠ کیلومتر مربع دایر و بقیه باتلاقی است . محصولات سیستان گندم جو پنبه و تنباکو بمقدار کم کاشته میشود . مرکز سیستان شهر زابل است . سیستان یکی از انبارهای گندم ایران بود ولی اخیرا بر اثر سدی که بر رود هیرمند در خاک افغانستان بستهاند آب آن کم شده و سطح کاشت در سیستان بسیار تقلیل یافته است .
شهری است به مشرق معرب سیستان ولایت و ناحیت بزرگیست .

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:سیستان، ناحیه تاریخی

پیشنهاد کاربران

بپرس