سر زندگی

/sarzendegi/

معنی انگلیسی:
liveliness, pizazz, pizzazz, effervescencet, exuberance, joviality, life, sprightliness, spryness, vitality, vivaciousness, vivacity, animal spirits, animation, buoyancy, effervescence, esprit, lift

لغت نامه دهخدا

سرزندگی. [ س َ زِ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی سرزنده. بانشاط بودن. رجوع به ماده بعد شود. || مهتری. بزرگی :
هر آنکه دعوی سرزندگی کند در نظم
اگرچه لاف سخن مرده ترا عار است.
میر یحیی شیرازی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بانشاط بودن . سرزنده داشتن

مترادف ها

vivacity (اسم)
چالاکی، نشاط، خوشدلی، سر زندگی، خوش طبعی، زور، خوش مشربی، نیروی حیاتی

boldness (اسم)
خیرگی، خیره سری، چیرگی، سر زندگی

vitality (اسم)
سر زندگی، خاصیت حیاتی، انرژی و زنده دلی، قدرت یا خاصیت حیاتی

gayness (اسم)
سر زندگی

liveliness (اسم)
سر زندگی

bravery (اسم)
خیره سری، سر زندگی، شجاعت، دلیری، مردانگی، سلحشوری، جلوه

فارسی به عربی

صور متحرکة , فوران

پیشنهاد کاربران

سر زندگی در جدول میشود=روحیه/ارمان عابد رشت
نشاط
Playfulness
Her playfulness towards life makes her seem so much younger.
سرزندگی او نسبت به زندگی باعث می شه جوانتر به نظر بیاد.
liveliness

بپرس