بماندستم چون فنگ به خانه در دلتنگ
ز سرما شده چون نیل سر و روی پرآژنگ.
حکاک.
نه گرماش گرم و نه سرماش سردهمه جای شادی و آرام و خورد.
فردوسی.
میر با تو ز خوی نیک بدل گرمی کردگرچه در سرما با میر نرفتی به سفر.
فرخی.
رفت سرما و بهار آمد چون طاووسی بسوی روضه برون آمد هر محبوسی.
منوچهری.
سپیده دم از بیم سرمای سخت بپوشید بر کوه سنجابها.
منوچهری.
دلی کز مهر باشد بی شکیبانه از گرما بترسد نه ز سرما.
( ویس و رامین ).
امروز سرمایی سخت بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371 ).علم چون گرماست نادانی چو سرما در قیاس
هرکه از سرما گریزد قصد زی گرما کند.
ناصرخسرو.
گرفت آب کاسه ز سرمای سخت چو زرین ورق گشت برگ درخت.
عمعق.