سرمدان

لغت نامه دهخدا

سرمدان. [ س ُ م َ ] ( اِ مرکب ) سرمه دان. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

نغمه از این شوق خیال، بزم احوال به کمال
خصلت از لطف جهان، شیوه ای ز هر مثال
چیره به ایام ژیان ، لذت انجامی به جلال
پیمانه ز عمر سرمدان، رهیاب ز هر وصال
( سرمد امینی )
سرمدان به معنی بیکرانه ی ناپایان یا مفهوم کلی از بی انتها می باشد و سرمد همان جاویدان است که در این لغت به صورت کاملا واضح اشاره دارد

بپرس