سلطان الدوله

لغت نامه دهخدا

سلطان الدوله. [ س ُ نُدْ دَ / دُو ل َ ] ( اِخ ) ابوشجاع پسر بهاءالدوله ( 403 - 415 هَ.ق. ) از سلاطین آل بویه دیالمه فارس است که پس از مرگ بهاءالدوله پسرش ابوشجاع سلطان الدوله در بغداد و فارس جای پدر را گرفت و او کرمان را ببرادر خود ابوالفوارس که بعدها قوام الدوله لقب یافت واگذاشت و تاچند سالی بین برادران صفای ظاهری برقرار بود تا آنکه در سال 407 ابوالفوارس به تحریک جمعی از سران دیلمی بر سلطان الدوله یاغی شد و چون شیراز را از برادر خالی یافت به آنجا تاخت. اما استیلای او دوامی نیافت. ابوالفوارس از اضطرار بسلطان محمود غزنوی که در این تاریخ در شهر بست سیستان اقامت داشت پناه برد و بکمک سپاهیان غزنوی کرمان و فارس را گرفت. لیکن سلطان الدوله بشتاب تمام از بغداد به شیراز آمد و این بار ابوالفوارس را شکستی سخت داد و فارس و کرمان را از او گرفت و ابوالفوارس به همدان نزدشمس الدوله برادر مجدالدوله پسر فخرالدوله گریخت ؛ درسال 411 لشکریان در بغداد بر سلطان الدوله شوریدند واو را از امارت معزول کرده برادر کوچکترش ابوعلی شرف الدوله را بجای او به امیری برداشتند. و سلطان الدوله به اهواز پناهنده شد و چون خواست بغداد را از چنگ برادر بیرون آورد مغلوب گردید و شرف الدوله در محرم 412 نام او را در دارالخلافه از خطبه انداخته باسم خودخطبه خواند. عاقبت بین دو برادر در سال بعد صلح برقرار شد به این ترتیب که فارس و کرمان تحت امر سلطان الدوله باشد و عراق در دست شرف الدوله و سلطان الدوله در سال 415 هَ.ق. درگذشت. رجوع به تاریخ رازی شود.

فرهنگ فارسی

ارسلان بنمسعود از پادشاهان سلسله غزنوی (جل. ۵٠۹ ه.ق./۱۱۱۵ م.- ف.۵۱۲ ه.ق./۱۱۱۸ م. )
ابو شجاع پسر بهائ الدوله از سلاطین آل بویه دیالمه فارس است .

پیشنهاد کاربران

بپرس