سلع

لغت نامه دهخدا

سلع. [ س َ ل َ ] ( ع اِ ) درختی است تلخ مزه یا نوعی از زهر یا نوعی از صبر یا تیره ای است بدمزه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). درختی است تلخ. ( مهذب الاسماء ). || ( اِمص ) پیسی اندام از فساد مزاج. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). برص. پیسی اندام. ( ناظم الاطباء ). || کفیدن پای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شکاف پای. ( مهذب الاسماء ) ( بحر الجواهر ). کفیدگی پای. ( ناظم الاطباء ).

سلع. [ س َ ] ( ع اِ ) کفیدگی پای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || رخنه. شکاف. چاک. درز. ترک. || شکاف کوه. ج ، سلوع. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) شکسته شدن سر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ).

سلع. [ س ِ ] ( ع اِ ) شکاف کوه. || همزاد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مثل و مانند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

شکاف کوه . یا همزاد یا مثل و مانند

دانشنامه عمومی

سلع یک منطقهٔ مسکونی در اردن است که در بصیرا واقع شده است. [ ۱]
عکس سلععکس سلع
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

معنی درمورد مادر : پهشت زیر پای مادران است۰
سلع کلمه ای است عبری به معنی کوه وصخره - برگر دان آن به لاتین میشود پترا سلع یا پترا پایتخت حکومت نبطیان از عربهای عربستان شمالی بود که از ابتدای قرن ششم پیش از میلاد در آنجا تشکیل حکومت دادند ودر سال۱۰۵ میلا دی با فتح پترا توسط رومیان منقرض شدند هم اینک پترا جز وجاذبه های گردشگری اردن است

بپرس