سنین

/senin/

مترادف سنین: سال ها، سنون

معنی انگلیسی:
years

لغت نامه دهخدا

سنین. [ س َ ]( ع اِ ) سونش و سنگ و آهن و جز آن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). اجزای صغار است که در وقت سودن دو سنگ بهم میرسد. ( فهرست مخزن الادویه ). || ( ص ) زمینی که گیاه آن را خورده باشند. || همزاد و هم سن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || تیز کرده از کارد و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

سنین. [ س ِ ] ( ع اِ ) ج ِ سنة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث ) :
خواست از ری خسرو ایران مرا بر پشت پیل
خود ز تو هرگز نیندیشید در چندین سنین.
منوچهری.
بسته فرمان تو شهور و سنین است
بنده فرمان تو زمین و زمانست.
مسعودسعد.
بخدایی که صنع و حکمت او
ماند از گردش شهور و سنین.
مسعودسعد.
گر بمثل روز رزم رخش تو نعل افکند
یاره کند در زمانش دست شهور و سنین.
خاقانی.
برای مجلس اُنست گلی فرستادم
که رنگ و بوی نگرداندش شهور و سنین.
سعدی.
|| سالهای قحط. ( غیاث ) ( از اقرب الموارد ). || قحط. ( غیاث اللغات ).

سنین. [ س ُ ن َ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر سنان که طرف سرتیز نیزه است. ( آنندراج ) :
منم آنکه چون نیزه بازی کنم
برویت سنین و بنین از اجم.
باقر کاشی ( از آنندراج ).
، سن ین. [ س ِ ی ِ ] ( اِخ ) از علمایی که برای خواندن خط هیت ها متحمل زحماتی شده اند و کار زیاد کرده اند. ( ایران باستان ج 1 ص 49 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع سنه در حالت نصبی و جری ( در فارسی مراعات این قاعده نکنند ) سالها سنون .
مصغر سنان که طرف سر تیز نیزه است
از علمایی که برای خواندن خط هیت ها متحمل زحماتی شده اند و کار زیاد کرده اند

فرهنگ عمید

= سنه۲

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سِنِینَ: سالها (جمع سنة )
معنی عَوَانٌ: نه پیر از کار افتاده نه جوان نارسیده (در زنان و چارپایان ، عبارتست از زن و یا حیوان مادهای که در سنین متوسط از عمر باشد ، یعنی سنین میانه باکرهگی و پیری .)
معنی دَأَباً: ادامه در سیر(در جمله تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً :یعنی پی درپی)-عادت
معنی عَدَدَ: عدد - تعداد - شماره (در عبارت "کَمْ لَبِثْتُمْ فِی ﭐلْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ "یعنی از لحاظ شماره و تعداد سالها چند سال در زمین بودید)
ریشه کلمه:
سنو (۲۰ بار)

«سِنِین» جمع «سَنة» به معنای سال است، ولی معمولاً هنگامی که با کلمه «أَخذ» (گرفتن) به کار می رود، به معنای گرفتار قحطی و خشکسالی شدن می آید; بنابراین أَخَذَهُ السَّنَةُ: «سال او را گرفت» یعنی گرفتار خشکسالی شد، و شاید علت آن این باشد که سال های قحطی در برابر سال های عادی و معمولی کم است.
طبق قواعد نحوی در سوره «کهف» باید به جای «سنین» که جمع است «سنه» که مفرد است آورده شود، ولی گویا به خاطر این که چنین خوابی بسیار طولانی و تعداد سال ها بسیار زیاد بوده است، صیغه جمع ذکر شده است تا بیانگر کثرت باشد.
تفاوت سال های شمسی و قمری تقریباً یازده روز است که، اگر آن را در سیصد ضرب کنیم و سپس بر عدد روزهای سال قمری که 354 روز است تقسیم کنیم، نتیجه آن همان عدد نُه می شود (البته در اینجا کسری مختصری می ماند که چون کمتر از یک سال است قابل محاسبه نیست).
سال. . جمع آن در قرآن سنون است. . بعضی گویند: اصل آن سنه است به دلیل آنکه سنهات جمع بسته می‏شود و بعضی گویند: سنواست که جمع آن سنوات آید و این دومی مشهورتر است (اقرب). راغب ذیل لغت عوم می‏گوید: کلمه سنه اکثراً به سال قحطی و سختی اطلاق می‏شود به عکس «عام» که به سال فراوانی و راحتی گفته می‏شود در لفظ سنه نیز نظیر آن را گفته است. این سخن در اقرب و سایر کتابها نیز کتابها نیز گفته شده است. علی هذا معنی آیه . آن است که: آل عمران را با سالهای سخت که پر از قحطی و فشار بود و با نقص ثمرات مؤاخذه کردیم. در مجمع ذیل آیه فوق از شاعری نقل شده: کَأَنَّ النّاسَ اِذْفَقَدُوا عَلَیّاً نَعامٌ جالَ فی بَلَدٍ سِنینا گوئی مردم آنگاه که علی علیه السلام را از دست دادند: شتر درغهائی اند که در سرزمین پر از قحطی نیز گفته‏اند و شعر از آن است . نا گفته نماند سنه در سالهای غیر سختی نیز به کار رفته مثل ، . بقیه سخن را در «عام» مطالعه کنید.

پیشنهاد کاربران

بپرس