سیاه بند

لغت نامه دهخدا

سیاه بند. [ ب َ ] ( اِخ ) دهی است جزو دهستان سیاهرود بخش افجه شهرستان تهران. دارای 377 تن سکنه. آب آن از رودخانه سیاهرود. محصول آنجا غلات ، بنشن و میوه جات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - چشم بند حقه باز مشعبد ۲ - تردست ماهر ( مثلا کسی که ورقهای بازی را با تردستی عوض کند و بازی را ببرد )
دهی است جزو دهستان سیاهرود بخش افجه شهرستان تهران

فرهنگ معین

(بَ ) (ص مر. ) ۱ - حقه باز.۲ - تردست .

مترادف ها

sharp (اسم)
سیاه بند، دیز

cheat (اسم)
متقلب، فریب، محیل، گول، طرار، ادم متقلب و فریبنده، فریب دهنده، سیاه بند، طراری، مکار

swindler (اسم)
متقلب، طرار، سیاه بند، قاچاق، کلاه بردار، خزپوش، گول زن، گوش بر، کلاه گذار

rogue (اسم)
ناقلا، اسب چموش، سیاه بند، رند، بذله گو، قاپ، قلاش، قاپنده، ادم دغل، حیوان عظیم الجثه سرکش

faker (اسم)
سیاه بند

lurcher (اسم)
دزد، سیاه بند، دارای نوسان یا تلو تلو

rapscallion (اسم)
سیاه بند، ادم رذل، رذل، ادم بی شرف، بیشرف

ratbag (اسم)
سیاه بند

پیشنهاد کاربران

بپرس