سینه گشادن

لغت نامه دهخدا

سینه گشادن. [ ن َ / ن ِ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از قوت نمودن. ( انجمن آرا ). || کنایه از شاد شدن. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). کنایه از خوشوقت شدن و خوشحال گردیدن. ( برهان ). || بی حجاب گشتن. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). || تفاخر کردن. فخر نمودن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - خوشوقت شدن خوشحال گردیدن . ۲ - تفاخر کردن فخر نمودن .

فرهنگ معین

( ~ . گُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - (کن . ) شاد شدن ، انبساط خاطر. ۲ - فخر نمودن .

پیشنهاد کاربران

بپرس