شبا

لغت نامه دهخدا

شبا. [ ش َ ] ( ع اِ ) ( از: ش ب و ) جامه غوک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جامه غوک و طحلب. ( ناظم الاطباء ). طحلب. ( اقرب الموارد ). بزغسمه.جل وزغ. || ج ِ شباة. رجوع به شباة شود.

شبا. [ ش َ ] ( اِخ ) نام شهر خرابی است در «أورال » که جزیره ای است در بحرین. ( از معجم البلدان ).

شبا. [ ش َ ] ( اِخ ) نام وادیی است در «أیثل » که در اطراف مدینه باشد و در آن چشمه ای است و آن را خیف الشبا گویند و این خیف از آن ِ اولاد جعفربن ابیطالب باشد :
تمرالسنون الخالیات و لاأری
بصحن الشبا اطلالهن تریم.
کثیر ( از معجم البلدان ).

شبا. [ ش َ ] ( اِخ ) ( ایشان ) نام شخصی از نسل حام. ( سفر پیدایش 10:7 ) ( اول تواریخ ایام ) ( قاموس کتاب مقدس ).

شبا. [ ش َ ] ( اِخ ) نام شخصی از نسل سام. ( سفر پیدایش 10:28 ) ( اول تواریخ ایام 1:32 ) ( قاموس کتاب مقدس ).

شبا. [ ش َ ] ( اِخ ) نام شخصی از نسل ابراهیم از قطوره زوجه او. ( سفر پیدایش 25:3 ) ( اول تواریخ ایام 1:32 ) ( قاموس کتاب مقدس ).

شبا. [ ش َ ]( اِخ ) نام جایی است در نزدیکی دریای قلزم که با سبامذکور است. ( مزامیر 72:10 ) ( از قاموس کتاب مقدس ).

شبا. [ ش َ ] ( اِخ ) در زبان عبرانی سبا موطن ملکه مشهور بود. ( اول پادشاهان 10:1 و 4 و 10 و 13 ) ( دوم تاریخ ایام 9:1 و 3 و 9 ) ( اشعیا 60:6 ) ( حزقیال 27:22، 23 و 38:13 ) ( قاموس کتاب مقدس ).

شبا. [ ش َ ] ( اِخ ) نام محلی است در یمن و برای عطریات و ادویه گرانبها معروف بوده و اهالی آن به واسطه فروش آنها بسیار دولتمند و بامکنت بودند. ( از قاموس کتاب مقدس ). در یکی از کتیبه های مصری که به خط میخی نوشته شده اسم مملکتی برده شده که به زبان مصری آن را شبا مینامیدند و باید سبا باشد که در عربستان جنوبی بود. ( ایران باستان ج 1 ص 570 و 569 ). رجوع به سبا شود.

شبا. [ ش َ ] ( ع اِ ) ( از «ش وب » ) یعنی برف و ریزه های باران. ( از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

یعنی برف و ریزه های باران

پیشنهاد کاربران

بپرس